۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

آینه چوبی ! Wooden Mirror

First wooden mirror in world by Daniel Rozen.
اولين آينه چوبي جهان!
اين آينه چوبي توسط Daniel Rozen با کنار هم گذاشتن 830 تکه چوب کوچک ساخته شده. هر تکه چوب با يک موتور کوچک کنترل مي شود.يک دوربين مخفي تصوير شيء جلوي آينه را به کامپيوتر منتقل کرده و کامپيوتر با تغيير وضعيت تکه هاي چوب تصوير مورد نظر را توليد مي کند!






دولت بی دغدغه!!

این هم از اقتصاد پویای کشور و تلاش های بی وقفه دولت احمدی نژاد برای رفع مشکلات معیشتی ملت غیور و نظام دوست! ایران.
این نانوایی چند روزی است تعطیله و مردم آن محل برای تهیه نان مشکل دارند.

۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه

Russia & Georgia War

علت اصلی جنگ روسیه و گرجستان مشخص شد!
The main cause of the war between Russia & Georgia is clear now
!!!

۱۳۸۷ شهریور ۴, دوشنبه

Don’t give in Without a fight!

سخنان نغز :

- Don’t give in Without a fight! (بي آنکه بجنگي تسليم نشو...)
- ترک سیگار راحترین ِ کارهاست.من خودم بارها این کار را انجام داده ام!
- انسان های دانا از تجربیات دیگران استفاده می کنند ولی انسان های نادان از تجربیات خود!
- برای ایجاد و حفظ روابط دوستانه باید اول خودتان یک فرد دوست داشتنی باشید.
- در دریای پرتلاطم زندگی همیشه می توان موجی را یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی برساند. «شکسپیر»
- مردم موفق امروز،كودكان جسور ديروز بوده اند. «ديزرائيلي»
- انسانها دو دسته اند: آنهایی که بیدارند در تاریکی و آنهایی که خوابند در روشنایی.
- برنده هيچگاه تسليم نمي شود و تسليم شونده هيچگاه برنده نمي شود. «فلورانس کدويک»
- مهم نیست از کجا می آیید مهم این است که به کجا می روید!
- تفاوت عمده میان موفقها و نا موفقها « عمل گرا بودن» موفق هاست.

05/6/87

۱۳۸۷ شهریور ۲, شنبه

فلفل دلمه ای - Green Pepper

فلفل دلمه شبیه انسان یا شبیه شرک !!
Green pepper similar to human or shrek

۱۳۸۷ شهریور ۱, جمعه

هادی ساعی طلایی !

بالاخره اشک در چشمانمان حلقه زد و اولین طلای المپیک 2008 برای ایران توسط هادی ساعی بدست آمد. با این طلا، ساعی پر افتخار ترین ورزشکار ایران در تاریخ المپیک شد. تبریک می گم به هادی ساعی این افتخار رو.
Hadi Saei of Iran wins Men's 80kg Taekwondo gold in Olympic 2008

1/6/87

۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه

عکس روز


۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

كيهان:بسيج، از اصلي‌ترين رأي‌سازان سوم تير!

روزنامه كيهان در يادداشت امروز خود با عنوان «آسيب‌هاي روابط راس – بدنه در جريان اصولگرايي»، نوشت:

مجموعه اي از «راي سازان» و فعالان سياسي وجود دارند كه نقش اصلي در شكل گيري پديده مبارك سوم تير داشته اند. اين مجموعه هنوز هم به همان نيرومندي سابق و بلكه با نشاط تر از قبل در صحنه حضور دارد و در هر آوردگاهي در آينده نقشي كليدي بر عهده خواهد داشت. بي آنكه قصدي براي محدود ساختن اين مجموعه در طيفي خاص در ميان باشد، صرفا به عنوان يك آدرس، مي شود اينگونه فرض كرد كه تشكل هايي چون بسيج دانشجويي، بسيج طلاب، بسيج اساتيد و حوزه هاي شهري و روستايي مقاومت بسيج جزو اصلي ترين اركان مجموعه راي ساز در سوم تير 84 بودند.

همه آنها كه در آن روزها ولو از دور دستي بر آتش داشتند مي دانند كه جوانان مومن و بسيجي بي آنكه هيچ اراده تشكيلاتي آنها را حمايت كند و صرفا با تكيه بر انگيزه هاي اعتقادي و سيراب از نيرويي كه بازگشت به آرمان هاي اصيل انقلاب در آنها بوجود آورده بود، به پا خاستند و چون خويش را مامور به اداي تكليفي مي دانستند خستگي ناپذير و مشتاق تا روستاهاي دورافتاده هم رفتند مگر پيام تحولي كه در راه بود را به گوش همه مشتاقان برسانند. آيا آن اتفاق مجددا تكرار شدني است؟ حتما بلي، به شرط آنكه صداهاي ناجور از دل اردوگاه سوم تيردر آن اراده ها تزلزلي به وجود نياورد و جوانان مومن بتوانند همچنان مطمئن باشند كه پايمردي منتخبانشان بر آرمان هاي انقلاب اسلامي بدون ذره اي تغيير به قوت پيشين باقي مانده است.

گفتني است، رسانه‌هاي اصلاح‌طلب با اشاره به اين يادداشت، آن را «اعتراف كيهان به دخالت نظاميان در انتخابات» خوانده‌اند.


30/5/87

۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

بدون شرح

بدون شرح!

87/5/26


المپیک 2008 و دولت نهم

المپیک 2008 پکن با همه بحث و جدل ها و تهدید ها آغاز شد تا جهانیان شاهد عظیم ترین رویداد ورزشی دنیا باشند که هر 4 سال یکبار در یکی از شهر های مهم دنیا آغاز و در اغلب رشته های ورزشی شرکت کننده دارد. اما به راستی سهم ما ایرانیان از این رویداد مهم چند مدال و چه افتخاراتی است؟
تا امروز 26/5/1387 کاروان ورزشی ایران هنوز مدالی کسب نکرده است .کسانی که به اصطلاح امیدهای کسب مدال و افتخار هستند یکی پس از دیگری حذف می گردند . امروز با حذف احسان حدادی عملا تنها امیدمان کشتی گیران آزاد کار کشورمان هستند که اگر آنها نیز مدالی نگیرند با درصد بالای اطمینان می توان گفت دیگر مدالی در کار نیست. حال باید پرسید اگر رضازاده ها و دبیر ها و خادم ها و ... نباشند، ما نباید انتظار به کسب مدال داشته باشیم؟ به جای آنکه هر روز بیشتر از دیروز سرافراز باشیم ، بدبختانه هر روز بیشتر از دیروز تحقیر می شویم. از آغاز دولت نهم مرتبا این دولت اقدام به زیر سوال بردن عملکرد دولت قبلی داشت . در اقتصاد آنقدر گفتند که دولت قبل قلان کرد و بهمان کرد که خودشان بیشتر افتضاح کردند ، در بحران نیرو گفتند و ... ، در روابط خارجی گفتند و ... اما از همه جالب تر در ورزش گفتند ؛ آقای مهندس!!! علی آبادی فرمودند که ما در این دوره به طور کاملا علمی به مسابقات المپیک می رویم و ایشان فرمودند حداقل 5 مدال طلا خواهیم گرفت. جناب آقای علی آبادی تخصص شما در ورزش چیست؟ صرف اینکه شخصی تکواندو کار باشد که نمی تواند وزیر ورزش یک کشور شود. تا کی ما در دولت نهم باید باند بازی و قوم و خویش بازی ببینیم که حالا وضع مملکت به این آشفتگی است؟ آقای رئیس جمهور شما و دولتتان مسئول مستقیم ناکامی ورزشکاران در المپیک هستید. شما مسئولید که این همه فارغ التحصیلان کارآمد تربیت بدنی در کشور وجود دارد و شما به صرف این که علی آبادی معاون شما در شهرداری تهران بوده وی را رئیس سازمان تربیت بدنی کرده اید و حال نتیجه اش را می بینیم. تا زمانی که یک متخصص و تحصیلکرده مربوطه در رأس ورزش ایران نباشد ما هیچ آینده ای را نمی توان برای ورزش این مملکت ترسیم کرد.

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

دوربین ندیده ها و صدا و سیمای صادق !




واقعا جای بسی تاسف است از مردمی که در تگنا و سختی اند و برای خوردن نان شب محتاج اند ولی برای این که در تلویزیون نشانشان دهند حاضرند بر خلاف میلشان جلوی دوربین سخن گویند؛ و تاسف می خورم از صدا و سیمایمان که خود را صادق می داند و بیگانگان را دروغ گو و نا حق می خواند ولی ... . قضاوت با خود شماست.

۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

هیولای دریایی در تخت جمشید

پیداشدن لاشه هیولاى دریایى در سواحل امریکا، پژوهشگران را متحیر کرده است.این حیوان، بدنى بدون مو و پوست چرمى با دندان هایى تیز و چیزى شبیه یک منقار دارد. کارشناسان درتلاشند تا این هیولاى دریایى را شناسایى کنند.
اهورا فره وشی:
خب اگر باز هم ما کمی شکیبایی کنیم و با نگاهی عمیق به این موضوع بپردازیم خواهیم دید که در ٢۵٠٠ سال پیش ما نمونه ای از این هیولا را در تخت جمشید داشته ایم و مجسمه ای بزرگ از آن در تخت جمشید وجود دارد.
از نظر شباهتی که بسیار شباهت به این موجود کشف شده دارد هم از نظر منقار و هم از نظر دستهای این موجود.
آیا این موجود در ایران بوده؟
چرا در تخت جمشید چنین مجسمه ای وجود دارد؟
تحقیقات در این زمینه را چگونه میتوان به گوش جهانیان و پژوهشگران رسانید.
به دقت به فرتور های این موجودات نگاه کنید و قسمتهایی که دور آن خط کشیده شده را مقایسه کنید.

برای دیدن عکس در سایز بزرگ بر روی آن کلیک کنید.

توجه : شاهان هخامنشی تمایلی برای نصب این مجسمه در داخل تالارهای اصلی کاخ نداشتند.

Could it be a devil dog? The mythical chupacabra? Perhaps it's just an unfortunate pug, raccoon or turtle. A photo of a strange creature lying dead on a Montauk, N.Y., beach, fuels Web-wide speculation and amusement. "It looked like nothing I'd ever seen before," Ryan O'Shea, one of the witnesses, told Newsday. "It looked like it died angry."




Montauk Monster: This otherworldly looking creature found on a New York beach July 13 has been called an alien, a science experiment gone bad, even "how I imagine Karl Rove looks on the inside." Some dismiss it as a decomposing pug or turtle without a shell.


منبع ahura-zartosht.persianblog و روزنامه ابران 20 مرداد 87


23.5.87

۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

هفته هفتم تیر ماه

این هم شاهکار اداره برق قم . می دونستین ماه تیر هفته هفتم و هشتم هم داره ؟!!
(برای مشاهده عکس با وضوح بهتر بر روی آن کلیلک کنید.)


۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه

استاد کوتاه قد

وقتی استاد قد کوتاه باشد.
!When the teacher is short

عشق پلاک ملی

وقتی عشق به پلاک ملی زیاد و سواد انگلیسی کم باشه.

۱۳۸۷ مرداد ۱۷, پنجشنبه

5+1

پیام کوتاهی به دستم رسید که نشان می ده مساله انرژی هسته ای برای مردم ما به مساله طنز تبدیل شده. متن SMS این بود : "بالاخره مسئولان عالی رتبه نظام توانستند جواب 1+5 را بدهند . آنها پس از ماه ها بحث و تلاش اعلام کردند جواب می شود 6 ".

17/5/87

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

چه نيازي به دشمن داريم؟

راستش اصلا نمی دونم این آقای دکتر احمد شیرزاد کیست ولی مطلبی که نوشته خیلی جالبه و پیشنهاد می کنم بخونین و به دیگران هم پیشنهاد کنین. نظرتون رو به این نوشته جلب میکنم.

نشسته ام پشت میز، غرق کار، تا بلکه چهارتا مسئله ی جدید برای بچه ها طرح کنم، که یک دفعه تتلق! برق می رود. ناخودآگاه دادم بلند می شود: «ای بر ...» . بچه ها دارند سریال مورد علاقه شان را می بینند، سر بزنگاه فیلم همه چیز خاموش می شود. آه بچه ها بلند می شود: «اَ اَ اَ.... اَه... ، دوباره که برق رفت... » . زمین پهلوی خانه ما دارند ساختمان می سازند. وسط روز که برق می رود اول صدای سنگ برقی و بالابر می افتد و بعد صدای اوستا معمار به جایش بلند می شود. چیزهای می گوید که نقل اش در این جا مایه دردسر است

فامیلی داریم که یک کارگاه بزرگ تولیدی در شهرستان دارد. از یک کوره ی القایی برای ذوب فولاد استفاده می کند. چند روز پیش که دیدمش هر چه از دهانش در می آمد نثار می کرد، از بالا تا پایین. کم مانده بود مرد گنده گریه کند. می گفت درمانده ام با پنجاه، شصت تا کارگر چه کار کنم. به پیر و پیغمبر قسم می خورد که ادامه ی کار برایش ممکن نیست. می گفت هر وقت برق می رود باید بعد از وصل مجدد چند برابر معمول برق مصرف کنم تا مذاب منجمد شده در کوره را دوباره ذوب کنم و تمام وسایل ام در حال از بین رفتن است. می گفت تأمین مزد کارگرهایی که در اوج ساعت تولید باید یا بیکار بنشینند یا والیبال بازی کنند هر چند مصیبت است اما ساده ترین بخش کار است، نمی دانم چه خاکی بر سر دستگاه هایی که همه اش برقی است بریزم.

یکی دیگر از آشنایان ما در اصفهان قطعات اتومبیل تولید می کند. اگر چهار روز از تولید عقب بماند کارخانه می خوابد و کلی جریمه باید بدهد. شنیدم که برای ریخته گری اولیه قطعات دست به دامان مشهدی ها شده است. یعنی در شهری مثل اصفهان که هر چهار گوشه اش پر است از ریخته گری از ترس قطع ناگهانی برق کسی کوره اش را روشن نمی کند. به این ترتیب باید قطعات در مشهد ریخته شود، از آن جا بار بزنند به اصفهان تا ماشین کاری شود و دوباره بفرستند تهران. راستی این هزینه های اضافه به دوش چه کسی باید بیفتد، تولید کننده ی نحیفی که خودش هم نمی داند چرا به کار ادامه می دهد یا مصرف کننده ای که آخر دست جنس گران و نامرغوب می خرد؟

یکی از همکاران نقل می کرد چند روز قبل در یک جلسه رسمی که معاونان دانشگاه های کشور شرکت داشتند برق رفت و سالن تاریک شد. بعد از مدتی استفاده از موبايل ها به عنوان منبع روشنايي، ملت ناچار شدند در سالن نهارخوری طبقه بالا عرق بریزند و جلسه را به ظاهر ادامه دهند. شما فکر می کنید از چنین جلساتی چه تصمیمات مشعشعی عاید مردم می شود؟

افتضاح قطع برق باورکردنی نیست. نه انقلابی در کار بوده است و نه جنگی. نه رویداد طبیعی بزرگی که صنعت برق را از بین برده باشد اتفاق افتاده و نه کشور دچار فقدان درآمد ارزی شده است که امکانی برای سرمایه گذاری نباشد. فقط دولتی آمده است و دولتی رفته است. البته خودشان هم می گفتند سونامی آمده است، اما ما باورمان نمی شد. حالا کم کم داریم برکت قدوم مبارک آقایان را حس می کنیم. برق که قطع می شود چشممان در تاریکی خوب کار نمی کند اما در عوض دماغمان به شدت تقویت شده است از بس رایحه خوش خدمت استشمام می کنیم! روزها شرشر عرق می ریزیم و شب ها علاوه بر آن پای شمع می نشینیم و وقتی ناامید می شویم از انجام هر کدام از کارهای معمولی زندگی مان بد و بیراه می گوییم. راه دیگری برای خنک کردن جگر گر گرفته مان سراغ نداریم.

عجیب روزگاری است والا. چرخ مملکت داشت پیش می رفت مشکلات هم کج دار و مریز داشت حل می شد. این چه بلایی بود که ناگهان از آسمان افتاد روی سر مردم بیچاره این مملکت و چوب شد و رفت لای چرخ کشور گیر کرد. یکی دو سال پیش که صحبت از تهدیدات خارجی علیه ایران بود برخی می گفتند دشمن ایران را اشغال نمی کند بلکه با حملات هوایی برضد اهداف استراتژیک صنعتی چرخ زندگی را در ایران از کار می اندازد. مثلاً می گفتند با زدن نیروگاه ها خاموشی های گسترده ایجاد می کند و با زدن پالایشگاه ها صف های طویل بنزین به وجود می آورد.

بفرما، به لطف بی درایتی و ناتوانی مدیران اجرایی کشور بدون آن که یک ترقه در شده باشد همه ی آن اتفاق ها دارد می افتد. هم روزی چند ساعت خاموشی داریم و هم برای بنزین زدن باید عزا بگیریم که چه ساعتی پمپ ها خلوت است. با داشتن چنین دوستانی مملکت ما به دشمن احتیاج ندارد. این روزها هر که را می بینیم کلافه است. نابه سامانی اوضاع اقتصادی و بی اعتمادی نسبت به آینده بدجوری همه را نگران کرده است. ظاهراً دور بدبیاری ها ی دولت شروع شده است و از هر طرف که می چرخد یک دسته گل جدید به آب می دهد.

این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. مشکلاتی که به دست خود آقایان ایجاد شده با لبخند ژوکوند آقای رئیس جمهور قابل حل نیست. کسی مدعی نیست که قبل از این ها ایران بهشت بود. آن زمان هم مشکلات وجود داشت، اما خداوکیلی وضع به مراتب بدتر شده است. به هم ریختگی و آشفتگی اوضاع را با پوست و گوشت خود می توان حس کرد. بعید می دانم با سفر استانی رفتن و ژست حل مشکلات به خود گرفتن بتوان به جنگ مشکلات رفت. از بدشانسی احمدی نژاد الان زمانی است که اهل تدبیر و مدیریت به کار می آیند، یعنی همان ها که سال اول این دولت همراه سونامی به خانه هایشان پرتاب شدند، یعنی برخي از کسانی که در سخنرانی های اصحاب دولت دزد و خیانت کار قلمداد شدند و تا به امروز کسی نتوانسته ادعایی علیه ایشان را به اثبات برساند.

آن روز که به قول خودشان وزارتخانه ها را شخم زدند و نیروهای صفر کیلومتر را از جاهای مختلف جمع کردند و سمت های بزرگ دادند باید فکر امروز را می کردند. چرخ مملکت با این آدم هایی که آقای احمدی نژاد دور خودش جمع کرده و هر روز مثل بازی شاه و وزیر بچه ها یکی را خلعت می دهد و دیگری را سبیل آتشین می کشد، نمی چرخد.

دلم برای بعضی کارشناس های باقی مانده در وزارتخانه های تخصصی می سوزد که برای ادامه کار ناچارند توجیه کننده ی تصمیماتی از طرف مقام های مافوقشان باشند که خودشان دو قران آن ها را قبول ندارند. واقعاً در بخش برق آدمی درمی ماند که چطور با این سرعت می شود دو دهه برنامه ریزی را دود هوا کرد!

یادم می آید سال های آخر جنگ، یعنی تقریباً 20 سال پیش روزگار سختی داشتیم به خاطر خاموشی ها برق. اما به دلیل حس درکی که مردم از ریشه های مشکلات به خاطر مقابله با دشمن خارجی داشتند، همه به نوعی زندگی خود را با شرایط آن زمان تطبیق داده بودند. وقتی جنگ تمام شد هر جوری بود ظرف یکی دو سال با وجود خزانه ی تهی با زور فاینانس خارجی تعدادی نیروگاه به شبکه وارد شد. پس از آن به یمن قوانین برنامه توسعه که تدوین می شد علیرغم اشکالات، همه چیز معلوم و مشخص بود و کارشناسان می دانستند که مثلاً با توجه به رشد صنعت و جمعیت کشور برای آن که هشت سال بعد خاموشی نداشته باشیم باید امسال چه کارهایی را شروع کنیم و همین طور سالهای بعد.

آدم دلش از این جا می سوزد که دولت احمدی نژاد برای آن که اوضاع به روال معمول جلو برود مجبور نبود معادله انیشتین را حل کد. همه چیز برنامه ریزی شده ، مدوّن و از قبل آماده بود. کافی بود برخی دستکاری های نابغه منشانه در روند کارهای اجرایی انجام نمی پذیرفت. حتی اقدامات مشعشعی مثل انحلال سازمان مدیریت و دک کردن بخش عمده ای از توان کارشناسی وزارت خانه ها ممکن بود کار برنامه ریزی را برای سالیان بعد و برنامه های توسعه بعدی دچار مشکل کند، ولی این که در همان دوره چهار ساله ی دولت به این سرعت روند امور فشل شود کاری است که نبوغ ویژه اي می خواست كه فقط در دولت احمدي نژاد مي شد آنرا جستجو كرد.

15/5/87

۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه

بدون شرح

بدون شرح!

۱۳۸۷ مرداد ۱۲, شنبه

استراتژی غرب و فرار مغزها

اصلا قصد ندارم به دفاع از نظام خاصی و یا بر ضد کشورهای خاصی صحبت کنم!!! فقط می خوام واقعیتی رو که استنباط کردم رو بازگو کنم. راستش کسانی که تو جامعه دانشگاهی زیاد رفت و آمد دارند بیشتر بعضی مباحث رو حس می کنن. مدتی است افرادی هستند دور و برم علی الخصوص دانشگاهی که می گن آقا ما الا و بلا می خوایم بریم خارجه! وقتی می شینی پای حرفاشون چیز های جالبی می شنوی .
- نفر اول : خوب حالا چرا می خوای بری ؟ - والا اینجا امکانات نداریم ، منه مهندس باید برم دم مغازه بابام کارکنم ؟ تازه از همه مهمتر اگه جنگ بشه چی ؟ من نمی خوام بمیرم.
- نفر بعدی : حالا مگه خارج چی داره که می خوای بری ؟ - آزادی ، امکانات تازه از همه مهمتر امنیت اگه جنگ شد اومدن ما رو به زور بردن سربازی چی ؟
و ...
حالا من نتیجه می گیرم آقا همه حرفها قبول اینجا آزادی نیست ، امکانات نیست ، پول نیست قبول ولی اینکه اگه جنگ بشه چی یک کم داستان داره . این یک سیاست کشورهای غربی مثل آمریکاست ، ما کم نداریم مهندسان و دکتران و پزشکان تراز اول تو آمریکا یکی رئیس فلان بخش مایکروسافت است یکی رئیس مرکز کنترل ناسا ست یکی بهترین جراح مغز و اعصاب جهان و خیلی های دیگه که همه ایرانی اند. اما به راستی این یک سیاسته زیرکانه از سوی آمریکاست . هر روز توی بوغ و کرنا می کنن که ما می خوایم حمله کنیم . تا ژانویه 2007 حمله حتمی ، مادامی که این خبر ها رو می دن کلی از بهترین های ایران ، رتبه اولی های کنکور ایران به هر بهانه می رن از این کشور. واقعا باید تاسف خورد به حال این کشور که با این همه نبوغ باید نابغه های ما بخاطر ضعف اساسی مسئولان کشور در فراهم نکردن امکانات و آرامش ، به خارج برن یا نه نه فرار کنند و باید از سیاست انگلیس مابانه تهدید به جنگ هم غافل نشیم که ریشه اصلی فرار مغز هاست و همون چیزیه که غربی ها می خوان وگرنه امکانات و ... کمی تا قسمتی بهونه اس.

12/5/87